ســیــب...

از دلــــ نوشـتـه هــآی مــن..

دلم تنگ و چشمم میل باریدن دارد...

همیشه هر سال

فاطمیه ک نزدیک میشود

بغضی به بد طعمی غروب جمعه بیخ گلویم را میفشارد...

اصلا نمیدانم چرا نمیتوانم این غم را درک کنم...

این غم از گلویم پایین نمیرود...

این غم اشک نمیشود...

این غم به مبهمی قبر زهرا س ست

حتی مبهم تر

واقعا مبهم تر....

این غم نه اشک میشود 

نه ناله

فقط دردی کشنده میشود...

آنقدر ک توان اشک ریختن را از من میگیرد...

اما اما اما

امیدوارم هرگز این غم را درک نکنم 

درک ای غم تلخ تر از مبهم بودنش است....

درد ناک تر است....

کاش

کاش

هیچوقت درکش نکنم کاش هیچ وقت این غم از گکلویم پایین نرود...،

کاش ای کاش

هیچوقت درد مردی را  که زندگی اش را جلوی چشمش سیلی میزنند را درک نکنم....

خدا کند خدا کند خدا کند

این غم تا ابد بیخ گلویم بماند

ولنتاین ننگ به نیرنگ تو :/

حوصله عادم را سر میبرند 

این سوسول ها ی مثلن عاشق

این مسخره بازی هآ چیست آخر؟

بنشینید توی خآنه کمی درس به کمرتان بزنید:/

اَه اَه با آن شکلات های مسخره شان:/

اصلن این ولنتاین را شیطان آورد باور کنید:/

اصلن این ولنتاین نفوذ دشمن است از آن قیافه اش هم معلوم است:/

اصلن فقط روز پرستار مبارک والسلام:))

+کمی اعصاب خوردی:)

اشک هایی ک نمیبارند...

-آدما دو جور گریه دآرن
وقتی خیلی غمگینن وقتی خیلی خیلی غمگینن
+مگه این ها فرقی هم دارن؟
-آره...دومی دیگه اشک ندآره...
بابک زمانی_بعد از ابر

+فکر میکنم من در مرحله ی خیلی غمگین أستم:)

ف ر ش ت ه...

زل بزنی به چشم هآی مشکی و صورت آفتآب سوخته اش ....

پشت هر چروک صورتش گذری بآشد از یک عــــــمـــر فکر کنی ک  شاید اگر خودت نبودی  تعداد این

چروک هآ کمتر  میشد.... 

شاید این مرد حالا جوانتر بود...

بآبآ....دخترت رآ ببخش.. بخآطر خط های پیشانیت ببخشش...

کنارش زنی نشسته باشد...

مآدرت...

و تو اعتراف کنی ک مآدرت زیبا تر از توست...با اینکه بخاطرت از جوانیش

از هزار گونه خوشگذرانی گذشت...

به خاطر تو....

و تو چه کآر میتوآنی بکنی برایشآن...؟

چشم هایت را ببندی...

و دعا کنی 

هرگز روزی نرسد ک تو بخاطر کم لطفی به آنها افسوس بخوری...

باز هم....

باز هم تکرار 

این 

سکانس لعنتی!

+این غروبها آخر میکشند 

مرا....

قتل غیر عمد:(

خوابت را دیده ام و

همانجا  در خواب 

روحم

در بدنم مرد!

و این یعنی...

قتل 

غیر 

عمد 

+مدتی نبودم دلم برای اینجا بسی تنگ شده بود:)

منِ خیلی خیلی کوچک!

خدآ ی من

منی که تمام دارایی ام 

دریک تخت و میز و کمد و یک گوشی و چند چیز کوچک و ته تهش هم یک اتاق خلاصه میشود...

چطور در برابر تو پرو میشوم(!) ویا حتی قهر میکنم(!) و یا بعضی وقتها هم خیلی  بی ادب:|

لطفا این کوچک پررو را ببخش:(

+برف میبآرد:|) من چقدر این کوچولو هآی سفید را دوست دآرم:)

دلِ من..

مجنونم و 

دلزده از

لیلی ها،....

خیلی

دلم گرفته از

خیلی ها.....

+هوا بس ناجوانمردانه یخچآآآل است:(  

بیا برگردیم....

در عرش صدای

«ارجعی..»...

پیچیده ست...

یا« ایتها النفس..».

بیآ

برگردیم...

بیشتر دوستم بدآر:)

کمی بیشتر دوستم بدآر...

خدآی من...

تو که میدآنی من چقدر

حسودم.... :(

این روز ها دلم برآیت خیلی تنگ میشود:(

+خدای مهربون من:)


۱ ۲
Designed By Erfan Powered by Bayan