زل بزنی به چشم هآی مشکی و صورت آفتآب سوخته اش ....
پشت هر چروک صورتش گذری بآشد از یک عــــــمـــر فکر کنی ک شاید اگر خودت نبودی تعداد این
چروک هآ کمتر میشد....
شاید این مرد حالا جوانتر بود...
بآبآ....دخترت رآ ببخش.. بخآطر خط های پیشانیت ببخشش...
کنارش زنی نشسته باشد...
مآدرت...
و تو اعتراف کنی ک مآدرت زیبا تر از توست...با اینکه بخاطرت از جوانیش
از هزار گونه خوشگذرانی گذشت...
به خاطر تو....
و تو چه کآر میتوآنی بکنی برایشآن...؟
چشم هایت را ببندی...
و دعا کنی
هرگز روزی نرسد ک تو بخاطر کم لطفی به آنها افسوس بخوری...
- يكشنبه ۱۸ بهمن ۹۴