این کلمات افسار گسیخته امانم را بریده اند...
هی میایند میروند... میآیند و میروند...
هی میتازند در مغزم...
لعنتی های سمج یا شعر شوید
یا بگذارید بخابم:(
+این دیگر رسما چرت و پرت بود ولی مخرجی بهتر از اینجا پیدا نکردم!
- پنجشنبه ۱ بهمن ۹۴
نظرات (۱)
دوسش داشتم یا شعر شوبد یا بگذارید بخوابم:)
دیوانه ام کرده اند این دیوانه هاع:(
درباره من
وقتی تو نیستی...
شادی!
کلام نا مفهومیست
و دوستت دارم
رازی است که در میان حنجره ام دق میکند...
و من چگونه بی تو نگیرد دلم
اینجا
که ساعت و
آیینه و
هوا
به تو معتادند...
شادی!
کلام نا مفهومیست
و دوستت دارم
رازی است که در میان حنجره ام دق میکند...
و من چگونه بی تو نگیرد دلم
اینجا
که ساعت و
آیینه و
هوا
به تو معتادند...
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پیوندها
پیوندهای روزانه